سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا علی(ع) آیین حق را روح و جانی از تو بود


یا علی(ع) آیین حق را روح و جانی از تو بود ............ اقتدار دین پیغمبر زمانی از تو بود



صف شکن,دشمن فکن,دست خدا در آستین........ هر کجا حق می نشست آنجا نشانی از تو بود



فاتح خیبر , شه خندق , دلیر نهروان ........... در ید و بازوی حق تاب و توانی در تو بود



زاده بیت العتیق و خفته لیل المبیت........... در طریق حق ,سلوک و جانفشانی از تو بود



در سجود آمد جهان بر خاتم انگشت تو ........... در رکوع , بر بینوایان ,مهربانی از تو بود



می رسید از کوچه ها ,هرشب صدای پای تو.............. سفره بیچارگان را ,قرص نانی از تو بود



چاه کوفه, پرده پوش قطره های راز شد............... در دل شب تا سحر آه و فغانی از تو بود



ای گدای پاکباز درگه ذات ازل......... .. عاشقی را تا ابد ,رمز و معانی از تو بود



سر نهادی بر حریم آستان کبریا............. محفل محراب خون را میزبانی از تو بود



رستگار و فائزم بر صاحب کعبه قسم.......... فرق لب بشکفته گوید , کامرانی از تو بود


دل افروز(م.رودگری)_مشهدالرضا(ع)




تاریخ : چهارشنبه 90/3/25 | 9:45 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

علی مرتضی میر خلایق

علی مرتضی میر خلایق
بزرگ عارفان نور حقایق

شعاع نور خورشید  هدایت
نخستین موج دریای ولایت

علی جان جهان و نور هستی
یگانه مظهر عهد الستی

نباشد گر علی، عالم نباشد
شرف در دوده آدم نباشد

علی تنها کلید فهم قرآن
کزو پیدا شود اسرار پنهان

علی رمز وجود آفرینش
علی نور چراغ اهل بینش

علی بر حق، امام اولین است
شکوه آسمان، فرّ زمین است

علی مجلس فروز اهل راز است
ز خونش سرخ، محراب نماز است

علی بنیاد هستی را قوام است
علی اوضاع گیتی را نظام است

علی با ذوالفقارش گفت و گو داشت
خدا را در همه جا پیش رو داشت

علی سالار میدان نبرد است
به روز جنگ و هیجا مرد مرد است

علی مرد عطا؛ مرد سخا بود
علی لشکر شکن؛ خیبر گشا بود

ز نور او منور ملک هستی
زمین و آسمان بالا و پستی

علی نور و علی عشق و علی جان
به سختی چاره و بر درد درمان

علی امید جان، نور دل ما
علی آسان نمای مشکل ما

علی با درد جانش آشنا بود
تمام دردمندان را شفا بود

علی گاهی طبیب و گاه دهقان
گهی در کار کشت و گاه درمان

علی انسان کامل بود و عادل
نبُد یک دم ز کار خلق غافل

علی گنج نهانی سینه‌اش بود
چو آئینه دل بی کینه‌اش بود

علی بر کفش پاره پینه می‌زد
گره بر سینه بی‌کینه می‌زد

علی فرمانده حکم قضا بود
به منشور قدر فرمانروا بود

علی اسرار دل با چاه می‌گفت
گهرهای درون بنهفته می‌سفت

علی اندر تفکر بود دائم
به صبر و حلم، همچون کوه، قائم

علی اسلام را بود و نبود است
یگانه نسخه ملک وجود است

علی شب در عبادت بود بیدار
ولی در روزها پیوسته در کار

علی بر تیره شب، فجر سحر بود
یتیمان را به سر سایه پدر بود

علی هر روز تا شب کار می‌کرد
ولی با نان جو افطار می‌کرد

علی سرچشمه انعام و احسان
علی کانون فیض و قطب امکان

علی بوتراب از عالم خاک
به یک لحظه شدی تا قرب افلاک

علی نور خدا جان جهان است
مرا در وصف او الکن زبان است




تاریخ : چهارشنبه 90/3/25 | 4:53 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است

از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است
آمر امر الهی شاه دین‌پرور علی است

ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق
بحر احسان باب لطف بی‌حد و بی‌مر علی است

ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه
تیغ‌آور خسرو مستغنی از لشگر علی است

ث ثری مقدم ثریا متکا ثابت قدم
ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است

ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال
جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است

ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق
حاکم حکم اللهی حیه در حیدر علی است

خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شکار
خسرو ملک ولایت خلق را رهبر علی است

د داماد نبی دست خدا دارای دین
داعی ایجاد موجودات از داور علی است

ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار
ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است

ر رفیع‌القدر و والا رتبه روح افزا سخن
رهنمای خلق عالم ساقی کوثر علی است

ز زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین
زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است

س سعید و سید و سرور سلونی انتساب
سر لا رطب و لا یا بس سر و سرور علی است

ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف
شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است

ص صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم
صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است

ض ضرغام شجاعت پیشه‌ی روشن ضمیر
ضاربی کز ضربش المضروب لایخبر علی است

ط طبیب طبع‌دان مطلوب ارباب طلب
طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است

ظ ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام
ظل ممدود خدای خالق اکبر علی است

ع عین‌الله و علی جاه و علام الغیوب
عالم علم علی الاشیا ز خشک و تر علی است

غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین
غالب اندر غزوه‌ها بر خصم بد گوهر علی است

ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم
فارس میدان مردی فاتح خیبر علی است

ق قلب عالم امکان قسیم خلد و نار
قاضی روز قیامت خواجه‌ی قنبر علی است

ک کنز علم ماکان و علوم مایکون
کاشف سر و علن از اکبر و اصغر علی است

ل لطفش شامل احوال کل ما خلق
لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است

م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور
مصحف وز انجیل را مصداق و المصدر علی است

ن نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال
نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است

و واجب منزلت ممکن نما والا گهر
واقف از ماوقع و از ما وقع یک سر علی است

هـ هوالهادی المضلین فی الصراط المستقیم
هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است

ی یدالله فوق ایدیهم یکی از مدح او
یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است

آدم و نوح سلیمان و خلیل بی‌خلل
موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است

جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی
می علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است

گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری صغیر
یاور خلق جهانی گر ترا یاور علی است




تاریخ : چهارشنبه 90/3/25 | 8:37 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

اشعار عارفانه امام خمینی

اشعار عارفانه امام خمینی  

 
غم مخور، ایّام هجران رو به‏پایان مى‏رود
 این خمـــارى از سر ما مــــى‏گساران مى رود

پــــرده را از روى ماه خویش، بالا مى‏زند
 غمزه را سر مى‏دهد، غم از دل و جان مى‏رود

بلبل انـــدر شاخسار گل هویدا مى‏شود
 زاغ بـــا صـــد شرمســـارى از گلستان مى‏رود

محفل از نــــور رخ او نورافشان مى‏شود
 هر چـــه غیـــر از ذکــر یار، از یاد رندان مى‏رود

ابرها از نـور خـورشید رخش پنهان شوند
 پــــرده از رخســــار آن سرو خـــرامان مى‏رود

وعده دیــدار نزدیک است، یاران مژده باد
 روز وصلش مـــــى رسد، ایّام هجران مى‏رود




تاریخ : دوشنبه 90/3/23 | 6:46 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

ای روانم بلب لعل تو


ای روانم بلب لعل تو
ای روانم بلب لعل تو آورده پناه
دلم از مهر توآتش زده در خرمن ماه
از سر کوی تو هر گه که کنم عزم رحیل
خون چشمم بدود گرم و بگیرد سر راه
چون قلم قصه‌ی سودای تو آرد بزبان
روی دفتر کند از دیده پر از خون سیاه
بسکه چون صبح در آفاق زنم آتش دل
نتواند که برآید شه سیاره پگاه
می‌کشم بار غم فرقت یاران قدیم
می‌شود پشت من خسته از آنروی دو تاه
محرمی کو که بود همسخنم جز خامه
مونسی کو که شود همنفسم الا آه
گر نسیم سحری بنده نوازی نکند
نکند هیچکس از یار و دیارم آگاه
چشم خونبارم اگر کوه گران پیش آید
بر سرآب روان افکندش همچون کاه
بگذرد هر نفس آن عمر گرامی از من
وز تکبر نکند در من بیچاره نگاه
آب چشمت که ازو کوه بماند خواجو
روز رحلت نتوان رفت برون جز به شناه




تاریخ : یکشنبه 90/3/22 | 12:20 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

  • paper | پرشین تم | خرید بک لینک