• وبلاگ : طراوت باران
  • يادداشت : کار گل زار شود گر تو به گلزار آئي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    از پشت نخلستان‏هاي کهن، مي شنومت؛ نجواي جاري‏ات را بر زبان چاه، هاي هاي گريه‏ هاي شبانه‏ ات را در گوش بادهاي سرگردان، سکوت ناگزيرت را از لايه‏ هاي عميق تاريخ مي‏ شنوم.

    مثل ابري فشرده بر سجاده‏ هاي نيايش خويش تکه تکه مي‏ شوي؛ باران شديدتر مي‏شود.

    دستت به طاقچه‏ هاي آسمان مي‏رسد؛ اما هيچ دستي به ياري‏ ات نه ...!

    کوفه، خواب مظلوميتت را مي‏بيند، هيولاي ظلمت بر گرده خاک چنگ انداخته است.

    کجايي تا ذوالفقارت، شب‏ هاي بي‏ فانوس خاک را بشکافد؟

    امشب تمام آينه ها را صدا کنيد گاه اجابت است رو به سوي خداکنيد اي دوستان آبرودار در نزد حق درنيمه شب قدرمارا هم دعا کنيد...

    يا علي
    پاسخ

    زيبا نوشتي دوست عزيز.محتاجيم به دعا