گر مرا کار به سامان شود ان شاءالله |
کفر زلف تو مسلمان شود ان شاءالله |
|
آن که از جمع جمال تو پریشانم کرد |
همچو زلف تو پریشان شود ان شاءالله |
|
آن که در بوته هجران تو جانم بگداخت |
جان او بوته هجران شود ان شاءالله |
|
جان فدا میکنم ار مردمک دیده من |
همچو دل منزل جانان شود ان شاءالله |
|
مانده در دیده دل خون شده از سوز جگر |
کاش از دیده به دامان شود ان شاءالله |
|
درد هجران توام کشت به امید وصال |
دارم امید که درمان شود ان شاءالله |
|
آن که در جرگه رندان ز منت پنهان کرد |
رانده از جرگه رندان شود ان شاءالله |
|
شرح عشق من و خوبی تو را پایان نیست |
می نخواهم که به پایان شود ان شاءالله |
|
آن که از فتنه فتان دو چشم تو گریخت |
هدف ناوک مژگان شود ان شاءالله |
|
شکنم بت، فکنم سبحه و سجاده به خاک |
روی و مویت چو نمایان شود ان شاءالله |
|
دوش، دل خاتم لعل تو مگردید به خواب |
خواهد امروز سلیمان شود ان شاءالله |
|
خار غم از مژه رویم ز ره یار، مگر |
بر من این خار گلستان شود ان شاءالله |
|
از قیامت نکنم یاد اگر در نظرم |
قامت یار خرامان شود ان شاءالله |
|
ار ببیند کسی از مطلع طبع «رفعت» |
مهر چهر تو درخشان شود ان شاءالله |
رفعت سمنانی
.: Weblog Themes By Pichak :.