حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را | سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را | |
کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون | شحنهی ملک دل کنم عشق ستیزه رای را | |
کو جگری و جراتی کز پی شور دل دگر | باعث فتنهای کنم دیدهی فتنه زای را | |
کوتهی و تهوری تا شده همنشین غیر | سیر کنم ز صحبت آن هم دم دلربای را | |
در المم ز بیغمی کو گل تازهای کزو | لالهی داغ دل کنم داغ الم زدایرا | |
تلخی عشق چون دگر پیش دلم نموده خوش | باز بوی چشمانم این زهر شکر نمای را | |
دیده به ترک عافیت بر رخ ترکی افکنم | در ستمش سزا دهم جان ستم سزای را | |
از دل خویش بوی این میشنوم که دلبری | دام رهم کند دگر جعد عبیر سای را | |
مفتی عشقم اردهد رخصت سجدهی بتی | شکرکنان زبان زبان سجده کنم خدای را | |
صبر نماند وقت کز همه کس برآورد | گریههای های من نالهی وای وای را | |
باز فتاده در جهان شور که کرده محتشم |
|
بلبل باغ عاشقی طبع غزل سرای را |
محتشم کاشانیl
تاریخ : پنج شنبه 90/1/25 | 7:4 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.