حدیث شمع از پروانه پرسید |
|
نشان گنج از ویرانه پرسید |
فروغ طلعت از آیینه جویید |
|
پریشانی زلف از شانه پرسید |
اگر آگه نیید از صورت خویش |
|
برون آیید و از بیگانه پرسید |
مپرسید از لگن سوز دل شمع |
|
و گر پرسید از پروانه پرسید |
محبت دام و محبوب است دانه |
|
به دام آیید و حال دانه پرسید |
چو از جانانه جانم دردمندست |
|
دوای جانم از جانانه پرسید |
منم دیوانه و او سرو قامت |
|
حدیث راست از دیوانه پرسید |
حریفان گو به هنگام صبوحی |
|
نشانم از در میخانه پرسید |
کنون چون شد به رندی نام ما فاش |
|
ز ما از ساغر و پیمانه پرسید |
ز خواجو کو می و پیمانه داند |
|
همان بهتر که از پیمانه پرسید |
خواجوی کرمانی
تاریخ : چهارشنبه 90/1/31 | 12:2 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.