سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آتش کین

آتش کین

چنان در آتش کین سوخت گلچین، خرمن گل ر ا
که از بلبل ربود آرام و، از دلها تحمّل را

مدینه! باغبان را گو به باغ گل چه مى آیى
که مى بندند پیش دیده ى گل، بال بلبل را

 


در آغوش محبت غنچه ى نشکفته یى دارد
خدا را رحم کن گلچین و، مشکن شاخه ى گل را

مدینه! گو به بلبل آشیان از باغ بیرون بر
که مى سوزند اینجا در کنار غنچه، سنبل را


مگر بلبل چه فیضى مى برد از صحبت این گل
که یکدم برنمى دارد از او چشم توسل را؟

مدینه! غنچه ى پرپر، گل خزان، گلزار در آتش
ببین بیرحمى گلچین و میزان تطاول را

چرا امشب به سوى باغ گل، بلبل نمى آید؟
مگر از یاد خود برده ست گلهاى قرنفل را؟




تاریخ : جمعه 90/2/16 | 10:57 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

  • paper | پرشین تم | خرید بک لینک