وصف قد تو محالی است که من می دانم
سرو، پیش تو نهالی است که من می دانم
ختم بر خیر شود گردن آهوی نظر
ابرویت تیغ قتالی است که من می دانم
امر کردی که تقیه ز سیاهی بکند
ورنه خورشید بلالی است که من می دانم
تو لبش بوسی و او پای به دوش تو زند
این علی مرد کمالی است که من می دانم
آمده تا که مروری کند از درس ازل
وحی جبرئیل سئوالی است که من میدانم
پدر خاک چو گفتند به داماد رسول
نه فلک چرخ سفالی است که من می دانم
هر کجا هست دم از شیر خدا باید زد
چون به دخت تو جلالی است که من می دانم
تاریخ : یکشنبه 90/2/18 | 10:50 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.