در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند
در دل هر عاشقی عباس ماء وا می کند
هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین
ثبت نامش را فقط عباس امضاء می کند
طرحِ دستی روی آب افتاده بود
عشق هم در التهاب افتاده بود
دستهای سبز، بوی یاس داشت
رونق گل از گلاب افتاده بود
تا به او شاید رساند خویش را
آب هم در پیچ و تاب افتاده بود
با طلوع آفتابِ چهرهاش
در دل شب، اضطراب افتاده بود
خیمهها در زمهریر درد سوخت
ز آسمانها آفتاب افتاده بود
چشمهای تب زده در التهاب
دستِ سقا روی آب افتاده بود
تاریخ : چهارشنبه 89/12/25 | 12:14 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.