ما نیز همه مستیم
از می که نگو می نبود چاره هستی
آن می که بود چاره ما در دل هستی است
ما زنده به آنیم که تا آن که به هستیم
جبران بنمائیم همان یکدفه مستی
عاقل نخورد نیش دو بار از می مستی
گر خورد نباشد دگرش توبه ز مستی
ما نیز همه مستیم ، دل را ز همه رستیم
تا آنکه بخواهیم ز او باده مستی
آن باده که مسرور نماید
نان باده که مغرور نماید
آن باده که نزدیک به هستم بنماید
نان باده که دور از خود و از هست نماید
آن باده که عاقل بنماید
نان باده که دور از خود و از هست نماید
آن را که نباشد ز پی مست الستی
او مست نباشد ، نبود لایق هستی
ما نیز همه مستیم ، دل را ز همه رستیم
رضا صدری علمداری
تاریخ : یکشنبه 90/2/18 | 11:9 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.