چارچوب
چارچوبِ در
ساده مثل بچگی
روبه روی ذهن خسته ی دلم
ایستاده است.
چارچوبِ در تو خسته نیستی
بس که سادگی نگاه می کنی
بس که اشک های چشمِ بسته ام نگاه می کنی
بس که ذهنِ خسته ی دلم نگاه می کنی
چارچوب در کمی سخن بگو
از سکوت رفته ها میان خود
از صدای بغض های گریه ام میان خود
از نگاه خسته ام میان خود
چارچوب در چرا نگاه می کنی؟
بغض هم مگر نگاه کردنیست!
هیچ جا مگر به بغض ها نگاه می کنند!
پس چرا نگاه می کنی؟
خستگی مگر نگاه کردنیست!
من
روبه روی چارچوب درب ساده ام
ایستاده ام
من مگر تو خسته نیستی!
بس که چارچوب را نگاه می کنی!
بس که سادگی نگاه می کنی!
بس که ذهن پر سوال چارچوب را نگاه می کنی!
سعیده صفی نور
تاریخ : یکشنبه 90/2/18 | 11:33 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.