دل خسته ام هوای خراسانم آرزوست
گنبـد طلای شــاه غریبـانم آرزوسـت
ذکر سحر، ترانهی شب، مستیو جنون
دیوانگــی و خــرق گریـبـانـم آرزوســت
از زرق و برق زندگی بیتو خستهام
آوارگــی میـان بیـابانـم آرزوســت
مست رضایم و به غمش دل سپردهام
امشـب زیـارت رخ جـانانم آرزوسـت
من مجتبیایم، رضویم، حسینیم
کرببلای شاه شهیدانم آرزوست
آسایش دلم، غم راس بریده است
چون موی یار، حال پریشانم آرزوست
آری گدای کاسه به دست سحرگهم
یک سکهای زکیسه سلطانم آرزوست
تاریخ : دوشنبه 90/2/19 | 1:15 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.