بیا ساقی تو دانی آنچه نیکوست
بیا ساقی تو دانی آنچه نیکوست
بیار آن می که بشکافد مرا پوست
چنان پر کن قدح را کز ضمیرم
براند غیر را پُر سازد از دوست
جمالش از دو عالم جلوه ای ساخت
از آنرو چشم خونبارم بلا جوست
زشادی گل سه پنجی رُست و پژمرد
دل ما با غم جانانه یکروست
گره نتوان گشود از موی خوبان
که آنجا نکته ای نازکتر از موست
تجلیگاه جانان زلف و خالست
جهان وجهی ز زلف و خال ابروست
بهشتم روضه و باغ ارم را
جوار دوست ما را همچو مینوست
خروش موج دریا وصف و حمد یست
دل هر ذرهّ فریادی زیاهوست
چو احیا کرد ساقی جان مارا
بجان او لب "رافض" دعا گوست
جاوید مدرس اول (رافض)
.: Weblog Themes By Pichak :.