سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بر سره خاک پدر دخترکی

      بر سره خاک پدر دخترکی
صورت و سینه به ناخن می خست

که نه پیوند و نه مادر دارم
کاش روحم به پدر می‌پیوست

گریه‌ام بهر پدر نیست که او
مرد و از رنج تهیدستی رست

زان کنم گریه که اندریم بخت
دام بر هر طرف انداخت گسست

شصت سال آفت این دریا دید
هیچ ماهیش نیفتاد به شست

پدرم مرد ز بی دارویی
وندرین کوی، سه داروگر هست

دل مسکینم از این غم بگداخت
که طبیبش ببالین ننشست

سوی همسایه پی نان رفتم
تا مرا دید، در خانه ببست

همه دیدند که افتاده ز پای
لیک روزی نگرفتندش دست

آب دادم بپدر چون نان خواست
دیشب از دیده‌ی من آتش جست

هم قبا داشت ثریا، هم کفش
دل من بود که ایام شکست

اینهمه بخل چرا کرد، مگر
من چه میخواستم از گیتی پست

سیم و زر بود، خدائی گر بود
آه از این آدمی دیو پرست



"پروین اعتصامی "




تاریخ : دوشنبه 90/2/26 | 6:23 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

  • paper | پرشین تم | خرید بک لینک