سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عارف کیست؟!

1.         

عارف کیست؟!


عارف کسی بود که به شب ای خدا کند
با سوزِ سینه، خسته دلان را دعا کند


با لطف دوست، تکیه به تختِ غنا زند
بی آنکه دیده بر صله ی پادشا کند


پیچید سر از عنایت سلطان به کبر و ناز
در کوی فقر، قامت خدمت دوتا کند


بر پای شاه اکر ذلّت نهاده است
با شرمِ توبه سجده ی حق را قضا کند!


حکم خدای لم یزلی را به سر نهد
شاید به عهدِ بسته ی دیرین وفا کند


دست محبّتی به سر بی نوا کشد
درد دلی ز راه مروّت دوا کند


تا قصر خواجگان نرود از پی نیاز
بر او حرام باد که کار گدا کند


هر جا که میرود به دل بی هوس رود
هر کار میکند به رضای خدا کند


با او بگو که در پی زر از چه میرود
آن کس که خاک را به نظر کیمیا کند؟


عارف اگر که خرقه دهد در بهای می
خود را به چشم اهل نظر بی بها کند


باید به باده ی خانه ی وحدت قدم نهد
گر مستِ اوست، پیر مغان را رها کند


عرفان، نه راه شک، که ره عشق و بند گسیست
عارف کجا به غیر خدا التجا کند؟


گر سالک است، بر درِ منعم چرا رود؟
ور عارف است، بندگی سه چرا کند؟


 

طلای صبح !


خیال تو دل ما را شِکوفه باران کرد
نمیرد آنکه به هر لحظه یاد یاران کرد


نسیم زلف تو در باغ خاطرم پیچید
دل خزان زده ام را پر از بهاران کرد


چراغ خانه ی آن دلفروز روشن باد
که ظلمت شب ما را ستاره باران کرد


دو پشم مست تو نازم به لحظه های نگاه
که هر چه کرد به ما ، ناز آن خماران کرد


من از نگاه تو مستم بگو که ساقی بزم
چه باده بود که در چشم نازداران کرد؟


به گیسوان بلندت طلای صبح چکید
ببین که زلف تو هم ، کار آبشاران کرد!


دو چشم من که در شبی از فراق ، خواب نداشت
به یاد لاله ی رویت هوای باران کرد


به روی شانه چو رقصید زلف او ز نسیم
چو گویمت که چه با جان بیقراران کرد؟


هزار نغمه ز بلبل به شوق یک گل خاست
چنین هنر غم دلدادگی هزاران کرد


گلاب می چکد از خامه ات به جام غزل
شکفته ، طبع تو را روی گلهِذاران کرد!

 مهدی سهیلی زاده




تاریخ : دوشنبه 90/2/26 | 6:44 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

  • paper | پرشین تم | خرید بک لینک