طراوت باران

هم آواز ملائک

مژده ببین باز هوایی شدم

درپی دریای تو ماهی شدم

مژده که تو مژده ی آرامشی

نه تو همان معجزه ی خواهشی

خواهش ِ بی حدِ من و ناز تو

در قفسم شاهد ِ پرواز تو

می رسد آیا به تو این خواهشم ؟

با غم تو کی رسد آسایشم ؟

کی شود این قافیه ی تنگ ، باز

 
کی رسد آوای خوشت از حجاز

 
چند نشان گیرمت از آیه ها

باغ دلم سوخت در این سایه ها

معنی ِ خورشید به جانم بتاب

 
تا کُنیَم مشتریِ آفتاب

نذر نگاه تو همه بود ِ من

عشق تو آمیخته با پودِ من

ای همه هستی به تو شیدا شده

 
یار ِ نهان نور تو پیدا شده

در دلم افتاده که نزدیک تر

از همه وقت آمدنت ، نیک تر

 
تا که هم آواز ملائک شوم

 
آیی و « حلت بفنائک » شوم

یوسف کنعانی من گوش کن

 
جان جهان ساغر تو نوش کن

 
هستی ِمن نذرِ دعای شبت

 
عافیتم هم به فدایِ تبت

رضامحمد  صالحی