نفست روشنیِ این شب تار است ، بیا…
بر قدومت دل غمدیده نثار است ، بیا…
روزِ آدینه که نامت همگان میخوانند
چشم ما منتظرِ دیدنِ یار است ، بیا…
سرمه بنهاد غبارِ قدمت چشم مرا
با تو پاییز و زمستان چو بهار است ، بیا…
صبح آدینه و آن ندبه ی پر سوز و گداز
مسجد و خانه و مهدیّه قرار است ، بیا…
فاسقی دوش بر این وعده ی خوش میخندید
پایِ این وعده که امضایِ نگار است ، بیا…
در رکاب و قدمت، سر همه بسیار دهند
قلبِ بشکسته در این عرصه هزار است ، بیا…
گر بیایی ـ به خداـ خاکِ قدومِ تو شویم
زین ” اگر ” حوصله بی صبر و قرار است ، بیا…
فارغ از کون و مکان پا به رکابِ تو نهیم
لشگرِ« خدعه» در این برهه کبار است ، بیا…
تا بیایی همه جا عهد و فرج میخوانیم…
قلب یاغی- به خدا- توبه گزار است ، بیا…
تاریخ : چهارشنبه 91/12/16 | 9:35 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.