حسرت
می نشینم پس پنجاه و نمیدانم چند
می گشایم دفتر
دفتری چرک و سیاه
دفتری غرق گناه
دفتری پر زپریشانی و حسرت
ز پشیمانی و آه
صفحاتش همه پر خبط و خطا
همه اش خط زده گی
سطر سطرش همه بی معنی و پوچ
همه بد خط
همه بد آمده گی
جملاتش همه معنای فریب
کلماتش نیرنگ
همه تکراری و پر رنگ و ریا
همه اش خواری و ننگ
حرفهایش همه زشت
شرم بادش که چنین دفتر پر عیب نوشت
*****
و چه نادانم من
چه کنم؟
چه کنم؟
دفتر پر ز خطا را چه کنم؟
همه اش آتش و دود
همه اش بود و نبود
هیچکس دست قضاوت به چونین دفتر پست
نه گشوده است و نخواهد بگشود
عمر من قاضی اوست
حیف از صفر که در پایش بود
*****
کاش می شد
خط زد
خط به خط دفتر عمر کوتاه
کاش میشد که در این عرصه کشت
همه را سطر به سطر از اول
پاک و پاکیزه نوشت
امیر جوانمرد
تاریخ : چهارشنبه 90/1/10 | 7:15 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.