سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم

نه فراموشیم از ذکر تو خاموشی بود

که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب

که نه در بادیه ی خارمغیلان بودم

زنده می کرد مرا دم به دم امید وصال

ورنه دور از نظرت کشته هجران بودم

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل

گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

سعدی




تاریخ : سه شنبه 90/3/17 | 9:12 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

  • paper | پرشین تم | خرید بک لینک