کی رفته ای ز دل

گفتم: که روی ماهت از من چرا نهان است؟
گفتا: تو خود حجابی ور نه رخم عیان است!

گفتم: که از که پرسم جانا نشان کویت؟
گفتا: نشان چه پرسی آن کوی بی‌نشان است!

گفتم: مرا غم تو خوشتر ز شادمانی است
گفتا: که در ره ما غم نیز شادمان است

گفتم: که سوخت جانم از آتش نهانم
گفت: آن که سوخت او را، کی ناله و فغان است!

گفتم: فراق تا کی؟ گفتا: که تا تو هستی
گفتم: نفس همین است، گفتا: سخن همان است

گفتم: که حاجتی هست، گفتا: بخواه از ما
گفتم: غمم بیفزا، گفتا: که رایگان است

 


کی رفته ای ز دل « فروغی بسطامی »

کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را ؟                          کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را ؟

غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور                            پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من                              با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

بالای خود در آینه چشم من ببین                                           تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را

مستانه کاش در حرم و دیر بگذری                                تا قبله گاه مومن و ترسا کنم تو را

خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم                                 خورشید کعبه ، ماه کلیسا کنم تو را

طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند                         یک جا فدای قامت رعنا کنم تو را




تاریخ : چهارشنبه 90/1/3 | 7:19 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

طاووس کبریایی

بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد


بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد


بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد


بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد


بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد


بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد


بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد

 



طاووس کبریایی

طاووس کبریایی، ای هدیه خدایی

تو دیدینی
  ‎ترینی، ای دیدنی کجایی؟

هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت

خشکیده یاس عالم در حسرت جدایی

ای آسمان اول، ای سایبان آخر

ای چشم چشمه عشق، رحمی به بینوایی

آرام
تر که من هم با کودکان بیایم

پایی نمانده دیگر، جز دست بر دعایی

سخت است بی تو بودن، سخت است بی تو ماندن

سخت است بی تو بی تو، بی یار آشنایی

آسان نمی
توان رفت از خوان رحمت تو

بگذار تا بمانم در زیر گرد پایی

امید ناامیدان، مهدی سرت سلامت

سنگ است قلب بی تو، ننگ است بی وفایی

سیدجعفر علوی

 




تاریخ : سه شنبه 90/1/2 | 12:17 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

وعده ی دیدار

یا صاحب الزمان (عج)

همه شب فکر من اندر پی دلدار بود   
 در سویدای دلم عکس رخ یار بود

به تمنای وصالش بنشستم همه عمر
 به امیدی که سحر وعده دیدار بود

چه سحر ها بگذشت و خبر از یار نشد
 حاصل روز و شبم آه شرر بار بود

گرچه عمرم سپری شدهمه درحسرت عشق
 در غروب دل من نور پدیدار بود

ترسم از آنکه بمیرم نچشم شهد وصال
 که چنین حادثه ای مشکل ودشواربود

صنما رخ منما از من دلخسته نهان
گر چه عشاق سر کوی تو بسیار بود

گیرم آن که به فراق تو کنم صبر ولی
 سخت تر از آن به خدا طعنه اغیار بود

(خوشدلم)کن به نگاهی که در این تیه وصال
 مرغ روحم به هوای تو گرفتار بود


قومی غم دین دارد و قومی غم دنیا....................بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند
آنکس که جمال تو ندیده ست چه دیده است....................افسوس بر آنان که بغفلت گذرانند




تاریخ : دوشنبه 90/1/1 | 11:26 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

سال نو مبارک

برآمد باد صبح و بوی نوروز              به  کام دوستان و بخت پیروز


 

مبارک بادت این سال وهمه سال       مبارک بادت این روز وهمه روز

 

سال نو ، از آغوش مطهر خداوند فرا میرسد
وقلب من نیایش می کند:
خدایا! مرا متبرک کن
تا هر روز که در راه رسیدن به «تو» گام بر میدارم
با تحسین و حیرت
زیبائی را بجویم که همانا سرشت «تو»ست.
خدایا مرا برکت آن بخش
که هر روز وظیفه خویش را به انجام برسانم
به برادران و خواهرانم یاری برسانم
تا بار خود را در فراز و نشیب زندگی بر دوش کشند.
و هر روز نیایش کنم:
در آفتاب و باران بادا که خواست «تو» تحقق پذیرد.
آمین
 





تاریخ : دوشنبه 90/1/1 | 12:7 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

  • paper | پرشین تم | خرید بک لینک