من غلام روی زیبای حسن دل شدستم مست صهبای حسن
جان و دل را بنده خود ساخته حسن خلق و نطق زیبای حسن
رحم بر جان و تن امت نمود حسن احوال دلارای حسن
صد فلاطون لوح خوان مکتبش بحر حکمت عقل دانای حسن
حاتمش کمتر غلامی بر در است زان سخای صبع غرای حسن
بحر علم و بحر حلم و بحر جود بوده قلب معرفت زای حسن
از کرم بر قاتل خود رحم کرد پر زرحمت بوده مینای حسن
دوستانش شافعان محشرند از نفاذ حکم والای حسن
مقعد صدق وصال از او بجو نیست جایی ارفع ازجای حسن
عروة الوثقی است مهر این جناب چنگ زن اندر تولای حسن
راز آن شه در نیاید در بیان رو بجو از قلب مولای حسن
ای تو با قلبم صمیمی یا حسن
تو کریم بن کریمی یا حسن
داری از زهرا نشان یا مجتبی
مهربانی دل رحیمی یا حسن
صاحب رزقی و جودت بی کران
ریزه خوار سفره ات هر انس و جان
آن قدر بخشنده ای محبوب من
بر سر خوان تو حاتم میهمان
از می کوثر چو آبم می دهی
بر خم زلفت چو تابم می دهی
آن قدر خوبی که هر چه بد کنم
با کریمی تو جوابم می دهی
تا خدا پرداخت جسم و جان وتن
پر نمودم از غم و رنج و محن
روی قلبم از ازل حک کرد او
هست این مخلوق مجنون الحسن
بی کس شهر پیمبر یا حسن
غربت تو همچو حیدر یا حسن
من چه گویم شرح دردت ای غریب
ای عصای دست مادر یا حسن
گریه کردن کار هر روز و شبت
آمده از گریه ها جان بر لبت
من نمی گویم که در کوچه چه شد
آن قدر گویم کمان شد زینبت
در میان کوچه دشمن راه بست
حرمت صدیقه زهرا شکست
آن قدر بر جسم و جانش لطمه زد
بی تأمل مادرت از پا نشست
خیره مانده چشم هایت سوی در
داغ آن کوچه هنوزت بر جگر
تا زمانی که به دنیا زیستی
دیگر از آن کوچه ننمودی گذر
قیامت در قیامت «شاعر : سید حسن خوشزاد»
آن که ما را بر صراط حق هدایت می کند
چهارده قرن است بر دلها حکومت می کند
کیست او فرزند زهرا شاه عاشورائیان
یک نگاه او به یک عالم کفایت می کند
تا حسین داریم بی تردید اهل عزتیم
شیعه با عشق حسین احساس لذت می کند
مکتب او مکتب فقه و اصول و منطق است
اوست استادی که تدریس ولایت می کند
عشق بیماریست بیماری فوق جنون
هر که گوید یا حسین بر او سرایت می کند
خون و شیر شیعه با عشق حسین آمیخته است
شیعه از نام حسین اخذ شرافت میکند
زور گویی واژه واهی است در فرهنگ ما
دشمن ما بی جهت اعمال قدرت می کند
شیعه در خط حسین و تابع فرمان اوست
یا حسین می گوید و تجدید بیعت می کند
حزب حزب اللهیان حزب حسین بن علیست
شیعه از فرمان مولایش اطاعت میکند
در کدامین حزب یک کودک بود صاحب نظر
اصغر شش ماهه در محشر شفاعت می کند
ضابطه یا نظم و نوبت در امور دنیویست
حال ما را حضرت مولا رعایت می کند
هیچ نوبت بر عزادار مولا نیست نیست
این حسین است کارها خارج ز نوبت می کند
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است
صاحب ما در قیامت هم قیامت می کند
فاطمه در روز محشر هیئتی ها از شما
مطمئن باشید اظهار رضایت میکند
سید خوش زاد را با دین فروشان کار نیست
شاعر ما باحسین (ع)گویان رفاقت می کند
حضرت محمد (ص) فرموده اند :
• خدا روزی بنده مومن خویش را از جایی که انتظار ندارد می رساند.
• آنچه برای خود می خواهی برای مردم بخواه.
• جانب خدا را نگهدار تا همیشه وی را روبرو ببینی.
• وقتی بنده ای بمیرد مردم گویند چه بجا گذاشته و فرشتگان گویند چه به همراه آورده؟
• انجام دادن کار نیک بهتر از آغاز کردن آن است.
• خداوند جوانی را که جوانی نمی کند به دیده تحسین می نگرد.
• اگر از ترس خدا از چیزی درگذری خداوند بهتر از آن را به تو خواهد داد
• هر که از خدا چیزی نخواهد خدا بر او خشمگین می شود.
• من مبعوث شدم تا فضائل اخلاق را به کمال برسانم.
• استغفار وسیله محو گناهان است.
• میان بنده و کافر به اندازه نماز و ترک آن فاصله است.
• نیک خویی یک نیمه دین است.
• نیک پرسیدن یک نیمه دانش است.
• چه خوب است که انسان گاهی خلوت کند و گناهان خود را بیاد آورد و از خدا آمرزش بطلبد.
• پنج چیز از سنت پیامبران است:حیا و حلم و حجامت و مسواک و عطر زدن.
بهترین کارها آن است که به اعتدال نزدیکتر است. • کسی که بیماری را عیادت کند تا وقتی که بازگردد در بهشت قدم میزند. • از سجده غافل مشو که هر سجده ای که برای خدا کنی خداوند یک درجه تو را بالا می برد و یک گناه از تو محو می کند. • نیکویی میان مردم فراموش می شود ولی میان خدا و عامل نیکی فراموش نمی شود. • فقر امانتی است که هر که ان را پوشیده دارد عبادت است. • چیزی را قرض بدهی بهتر از ان است که صدقه بدهی. • عمر انسان هر چه دراز شود خیر اوست. • لعنت خدا بر رشوه ده و رشوه گیر باد. • هر چیزی را ذکاتی است و ذکات علم روزه داشتن است. • اگر انقدر خطا کنید که خطاهایتان به آسمان برسد و. سپس توبه کنید خداوند توبه تان را می پزیرد. • بنده ای که مادام منتظر نماز است در حال نماز است. • هر چه قلبت نمی پذیرد را واگذار. • هر که از حلال شرم کند خدا وی را به حرام مبتلا کند. • هر که کسی به دست وی اسلام آورد بهشت بر او واجب می شود.
گل نکند جلوه در جوار محمد
رونق گل مىبرد، عذار محمد
گل شود افسرده از خزان ولیکن
نیست خزان از پى بهار محمد
سایه ندارد ولى تمام خلایق
سایه نشینند در جوار محمد
سایه ندارد ولى به عالم امکان
سایه فکنده است، اقتدار محمد
سایه نمىماند از فروغ جمالش
هاله نور است در کنار محمد
شمس رخش همجوار زلف سیه فام
آیت و اللیل و النهار محمد
تا که بماند اثر ز نکهت مویش
خاک حسین است یادگار محمد
تربتخوشبوى کربلاى معلاست
یک اثر از موى مُشکبار محمد
رایت فتحش به اهتزاز درآمد
دست خدا بود چون که یار محمد
من چه بگویم(اورجه) به مدح و ثنایش
بس بودش مدح کردگار محمد
.: Weblog Themes By Pichak :.