زیبایی مدینه به غیر از بتول نیست
بی مهر او نماز دو عالم قبول نیست
می پرسم از شما که رسولان غیرتید
زهرا (س) مگر خلاصه ی جان رسول نیست ؟
گیرم ولایت علی (ع) از یاد برده اید
آیا غدیر و دست محمد (ص) قبول نیست ؟
آخر اصول عشق مگر چیست جز ولا ؟
آیا مگر حدیث ولا از اصول نیست ؟
مهر علی (ع) ست روزی هر روز مهر و ماه
وقتی چراغ ، فاطمه (س) باشد ، افول نیست
جبریل را به مرقد مولای عاشقان
بی رخصتش هر آینه ، اذن دخول نیست
بار سنگین
ای خدا صبر بده در غم بی مادر ی ام
سخت لبریز شده عاطفه ی دختر ی ام
مادرم کو که کِشد دست نوازش به سرم
یا مرا هم ببرد یا کند از غم بری ام
خانه داری شده کار من طفل معصوم
نیست ای مادر من تجربه ی مادری ام
زیر بار غم سنگین تو من می میرم
گر تسلی ندهی یا نکنی دلبری ام
فضه فکر من و فکر حسنین است ولی
من غم خانه نشین دارم و از خود بری ام
تربت مخفی تو هست همه دلخوشی ام
همه آرامشم این است که من کوثری ام
گل بستر نظرم را به خودش جلب کند
تا زیادم نرود زخم تو ای بستری ام
با نگاه در و دیوار شود پایم سست
پشت در زائر قبر پسر آخری ام
کاشکی رنگ در خانه عوض می گردید
من خودم سوخته از این در خاکستری ام
ای خدا شکر که بابا و برادر دارم
وای از آن دم که سر نیزه کند سروری ام
زیر خورشید سرت محمل بی سایه رود
تابشی کن که نبینند به بی معجری ام
سروده ی محمود ژولیده
شکر حق
شکر می گویم خدا را خلقتم زهرایی است
شد گواهم اشک جاری طینتم زهرایی است
گر نگاهی هم نمایم دست من خواهد گرفت
من نخواهم شد ذلیل وعزتم زهرایی است
فاطمیّه از محرم بیشتر جلوه کنم
برجهان تاثیر دارم قدرتم زهرایی است
من حسینی بودنم را خرج مادر می کنم
شاهدم باشد خود او هیئتم زهرایی است
عاشقی گفتا قبر می خواهم چکار
بی نشانم کن ببینم تربتم زهرایی است
مادری اش روز محشر تازه گل خواهد نمود
تازه می فهمم خدایا قیمتم زهرایی است
شد به یک سیلی تمام چهره های ما کبود
غصه هایم گریه هایم غربتم زهرایی است
آن زمانی که زند تکیه به کعبه مهدی اش
فاش می گوید به عالم دولتم زهرایی است
سروده ی جواد حیدری
حرمت بانو
گیرم که خانه خانه ی وحی خدا نبود
آتش به بیت ام ابیها روا نبود
آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزاست
در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود
در آستان خانه ی او دود بهر چیست
آل رسول تازه مگر در عزا نبود
احمد مگر سلام به او بارها نداد
زهرا مگر زاهل همین هل اتا نبود
پرداخت شد بهای رسالت عجب چه زود
پس بیعت ولای علی بی بها نبود
حالا چه وقت مجلس شورای رهبر است
حیدر مگر خلیفه ی دین خدا نبود
ای قوم این همه عجله از برای چیست
مولا مگر به غسل رسول خدا نبود
در کار خیر این همه رای خلاف چیست
حالا که وقت شبهه و چون و چرا نبود
در شهرتان همایش نا مردی از چه روست
بازوی دین سزای غلاف جفا نبود
نامردی است ضربه به گل بی هوا زدن
آیا هجوم سیلی تان بی هوا نبود؟
حتی صدای سیلی تان تا بقیع رفت
این کار غیر زاده ی قوم دغا نبود
این ماجرا حماسه ی زهرا شناسی است
کوثر مگر شناسه ی خیر النسا نبود
سروده ی محمود ژولیده
پیش ما رسم شکستن نبود
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
گر سرم میرود از عهد تو سر بازنپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
از سر زلف عروسان چمن دست بدارد
به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را
سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان
چون تأمل کند این صورت انگشت نما را
آرزو میکندم شمع صفت پیش وجودت
که سراپای بسوزند من بی سر و پا را
چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان
خط همیبیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را
قل لصاح ترک الناس من الوجد سکاری
.: Weblog Themes By Pichak :.