گُل نمیخوام،گُل نمیخوام گُل که تماشا نداره
چشمایِ زیبات’ میخوام عاشقی حاشا نداره
هفته به هفته میگذره جمعه به جمعه میرسه
به بی پناها سُر زدن این پا و اون پا نداره
من چی دارم برات بگم ، خودت که از بُر میدونی
قصه ی عمرِ آدما ؛ امروز و فردا نداره
منتظری که من بیام سُر رویِ پاهات بذارم
هیچ میدونی که عاشقت ، سُر نداره ، پا نداره
یه شب میاد به شهرِ ما ، شهرِ کبودِ آدما
کسی که تا دلت بخواد از کسی پروا نداره
سروده عبدالجبار کاکایی
تاریخ : چهارشنبه 90/1/31 | 6:36 عصر | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.