حسرت زده

حسرت زده

ای کاش که بند دل او پاره نمی شد

حسرت زده ی دیدن گهواره نمی شد

ای کاش نمی گفت نبی ام ابیها

تا شعله ور از کید ستمکاره نمی شد

 


گر عشق علی در دل او جای نمی داشت

هرگز هدف کینه ی قدّاره نمی شد

می ماند اگر پشت در خانه نمی رفت

دلخون زغم محسن مه پاره نمی شد

انگار که زود است سخن گفتن از آن روز

در کربوبلا زینش آواره نمی شد

او پشت در خانه و دشمن به تماشا

جز صبر علی جان مگرت چاره نمی شد؟

گربود و نمی رفت زدنیا به غریبی

هر شب علی اش این همه آواره نمی شد




تاریخ : جمعه 90/2/16 | 9:13 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

قبر تو مستور ماند

قبر تو مستور ماند

اى حرم خاص خداوندگار
دست خداوند، ترا پرده دار

اُمِّ اَب و، بضعه ى خیر الانام
مادر دو رهبر صلح و قیام

 


خوانده خدا، عصمت کبرى ترا
گفته نبى، اُمِّ ابیها ترا

چیست حیا؟ ریشه ى دامان تو
کیست ادب؟ بنده ى فرمان تو

وقت خوشت، وقت مناجات توست
شاد، پیمبر ز ملاقات توست

کس نبرد راه به سامان تو
جز پدر و همسر و یزدان تو

هم ز پى عرض ادب، گاه گاه
یافته جبریل در آن خانه، راه

مکتب تو، مکتب صدق و صفا
خانه ى تو، گلشن مهر و وفا

نیست عجب گر به چنین مکتبى
تربیت آموخته، چون زینبى

اى پدرت رحمةُ للعالمین
مرحمتى کن به منِ دلْ غمین

منکه ز احسان تو شرمنده ام
دست به دامان تو افکنده ام

قدر تو یا فاطم! نشناختند
بر حرم حرمت تو، تاختند

تا که صنم جاى صمد نصب شد
حق تو و همسر تو غصب شد

حاصل آن طرح که بس شوم بود
تو و محسن مظلوم بود قتل

شد سبب قتل تو بى اختلاف
ضرب در و، ضربت سخت غلاف

اى شده محروم ز ارث پدر
عالم و آدم ز غمت خونْ جگر

عصمت یزدانى و، معصومه یى
زوج تو مظلوم و، تو مظلومه یى

داغ غمت بر دل رنجور ماند
قدر تو و قبر تو، مستور ماند

فاطمه! اى آنکه خرد مات توست
چشم (مؤیّد) به کرامات توست

سید رضا مؤید




تاریخ : جمعه 90/2/16 | 8:53 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

ضریح گمشده

ضریح گمشده

 

عمریست با عنایت تو گریه می کنم
تنها به قصد قربت تو گریه می کنم

عمریست پای بیرق مشکی روضه ها
در سایه سار رحمت تو گریه می کنم

 


گاهی ستاره می شوم و تا سپیده دم
در آسمان غربت تو گریه می کنم

قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل
پایین پای هیئت تو گریه می کنم

آه ای ضریح گمشده ! بانوی بی نشان !
در حسرت زیارت تو گریه می کنم

تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع
با بوی یاس تربت تو گریه می کنم

تا تربت شهید اُحد پا به پای اشک
هرشب به رسم عادت تو گریه می کنم

گاهی به یاد هق هق آن پلک نیمه جان
در سوگ بی نهایت تو گریه می کنم

گاهی کنار روضه ات از دست می روم
از بسکه در مصیبت تو گریه می کنم

از ابتدای مرثیه هایت قدم قدم
تا کوچة شهادت تو گریه می کنم

 

یوسف رحیمی




تاریخ : جمعه 90/2/16 | 8:48 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

ضریح گمشده

ضریح گمشده

 

عمریست با عنایت تو گریه می کنم
تنها به قصد قربت تو گریه می کنم

عمریست پای بیرق مشکی روضه ها
در سایه سار رحمت تو گریه می کنم

 


گاهی ستاره می شوم و تا سپیده دم
در آسمان غربت تو گریه می کنم

قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل
پایین پای هیئت تو گریه می کنم

آه ای ضریح گمشده ! بانوی بی نشان !
در حسرت زیارت تو گریه می کنم

تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع
با بوی یاس تربت تو گریه می کنم

تا تربت شهید اُحد پا به پای اشک
هرشب به رسم عادت تو گریه می کنم

گاهی به یاد هق هق آن پلک نیمه جان
در سوگ بی نهایت تو گریه می کنم

گاهی کنار روضه ات از دست می روم
از بسکه در مصیبت تو گریه می کنم

از ابتدای مرثیه هایت قدم قدم
تا کوچة شهادت تو گریه می کنم

 

یوسف رحیمی




تاریخ : جمعه 90/2/16 | 8:48 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

ضریح گمشده

ضریح گمشده

 

عمریست با عنایت تو گریه می کنم
تنها به قصد قربت تو گریه می کنم

عمریست پای بیرق مشکی روضه ها
در سایه سار رحمت تو گریه می کنم

 


گاهی ستاره می شوم و تا سپیده دم
در آسمان غربت تو گریه می کنم

قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل
پایین پای هیئت تو گریه می کنم

آه ای ضریح گمشده ! بانوی بی نشان !
در حسرت زیارت تو گریه می کنم

تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع
با بوی یاس تربت تو گریه می کنم

تا تربت شهید اُحد پا به پای اشک
هرشب به رسم عادت تو گریه می کنم

گاهی به یاد هق هق آن پلک نیمه جان
در سوگ بی نهایت تو گریه می کنم

گاهی کنار روضه ات از دست می روم
از بسکه در مصیبت تو گریه می کنم

از ابتدای مرثیه هایت قدم قدم
تا کوچة شهادت تو گریه می کنم

 

یوسف رحیمی




تاریخ : جمعه 90/2/16 | 8:48 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر

  • paper | پرشین تم | خرید بک لینک