ضریح گمشده
عمریست با عنایت تو گریه می کنم
تنها به قصد قربت تو گریه می کنم
عمریست پای بیرق مشکی روضه ها
در سایه سار رحمت تو گریه می کنم
گاهی ستاره می شوم و تا سپیده دم
در آسمان غربت تو گریه می کنم
قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل
پایین پای هیئت تو گریه می کنم
آه ای ضریح گمشده ! بانوی بی نشان !
در حسرت زیارت تو گریه می کنم
تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع
با بوی یاس تربت تو گریه می کنم
تا تربت شهید اُحد پا به پای اشک
هرشب به رسم عادت تو گریه می کنم
گاهی به یاد هق هق آن پلک نیمه جان
در سوگ بی نهایت تو گریه می کنم
گاهی کنار روضه ات از دست می روم
از بسکه در مصیبت تو گریه می کنم
از ابتدای مرثیه هایت قدم قدم
تا کوچة شهادت تو گریه می کنم
یوسف رحیمی
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلی زیبا
گلی کز بوی دلجویش، جهان پیر شد برنا
زهی سروی که الطافش، فکنده سایه بر عالم
زهی صبحی که انفاسش، دمیده روح در اعضا
سپیده دم ز دریای کرم برخواست امواجی
که عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا
به صبح نیمه شعبان تجلّی کرد خورشیدی
که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا
چه مولودی که همتایش ندیده دیده گردون
چه فرزندی که مانندش، نزاده مادر دنیا
به صولت تالی حیدر، به صورت شبه پیغمبر
به سیرت مظهر داور، ولیّ والی والا
قدم در عرصه عالم، نهاده پاک فرزندش
که چِشم آفرینش شد، ز نورش روشن و بینا
به پاس مقدم او شد، مزیّن عالم پائین
ز نور طلعت او شد، منوّر عالم بالا
چو گیرد پرچم انّا فتحنا، در کف قدرت
لوای نصرت افرازد، بر این نُه گنبد خضراء
شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد
بتاب ای کوکب رحمت، بر افکن پرده از سیما
تو گر عارض بر افروزی، جهان شود روشن
تو گر قامت برافرازی، قیامت ها شود برپا
تو گر لشگر برانگیزی، سپاه کفر بُگریزد
تو گر از جای برخیزی، نشیند فتنه و غوغا
بیا ای کشتی رحمت، که دریا گشت طوفانی
چو کشتیبان توئی، ما را چه غم از جنبش دریا
خوش آن روزی که برخیزد، ز کعبه بانگ جاء الحقّ
خوش آن روزی که برگیرد، حجاب از چهره زیبا
سروده مرحوم قاسم رسا
غصه روزی نخور خدا روزی رسانه
روزی کرب و بلا هم دست امام زمانه
اگه با ترک گناه خنده نشونی رو لب گل فاطمه
به خدا اون روزی که میشه اجابت اللهم الرزقنی علقمه
عجل لولیک الفرج بخوانیم
اگر عاشق شدیم عاشق بمانیم
بیاین با هم دعا کنیم
خدا خدا خدا کنیم
برای تعجیل فرج آقامون و صدا کنیم
داد بزنیم حمزه به فریاد بزنیم
خسته ز آزارم بیا-چشم انتظارم بیا-
بی کس و کارم بیا-بیا دورت بگردم یا مهدی
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت
تاقبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد
سروده علی اکبر لطیفیان
ایام گل یاس
دیدی زده بالای دری پرچم زهرا
بی اذن مشو وارد بزم غم زهرا
ایام، تعلق به گل یاس گرفته
افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا
بر سینه ی زخمی و شکسته پی تسکین
جز اشک محبان نبود مرهم زهرا
پیدا نکند لولو و مرجان بهشتی
هرکس نشود غرق مگر در یم زهرا
خواهی عرق شرم نریزی به قیامت
درنوکری اینجا مگذاری کم زهرا
کافی است به سنی و مسیحی چو یهودی
از چادر خاکی بخورد یک دم زهرا
ای رشته ای از چادر بی بی مددی کن
گردیم چو سلمان شما محرم زهرا
بردار زبانم ببرید و بنویسید
تو میثم تماری و من میثم زهرا
محسن افشار
.: Weblog Themes By Pichak :.